Everything about سکس درد

گفت حیف تو نیست با پیرزنا بخوابی !حتما زیاد فارسی وان میبینی و فکر کردی همه ویکتوریان ؟مگه تو دانشگاهتون (آزاد) دختر نیست که میخوای با زنای هم سن مادرت بخوابی؟

وقتی آمد زیر پتو ضربان قلبش رو که از وحشت با شدت می طپید رو حس کردم تازه متوجه شدم انگار حال خودم هم کم و بیش مثل اون است

بعد از ظهر به خودم رسیدم و موهامو درس کردم و رفتم بنزین زدم گه برم سره قرار وقتی رسیدم و خواستم جی افمو سوار کنم بارون گرفت یعنی هوا کلا نشون میداد که میخواد بارون بیاد خلاصه بارون گرفت و ما رفتیم آیس پک

بعد رفت رو بروی من با فاصله نچندان زیاد نشست ، هول شده بودم فرتی استکان چایی رو برداشتم بخورم که دهنم صاف شد

گفت نه این جوری زود آبت می آید گفتم به درک دارم می ترکم . خودم هم از این لحن حرف زدنم تعجب کردم و ثریا دیگه مقاومت نکرد افتادم روش و شروع کردم به تلمبه زدن شدید که آبم آمد

پوزیشن را عوض کردیم و اون طاقباز خوابید و روش خوابیدم و شروع کردم به تلمبه زدن در همین حین فکر کونش به سرم زد و بهش گفتم از پشت میخوام بکنمت و به محض اینکه برگشت و روی مبل قمبل

نمی دونستم چی باید بگم به سمتم آمد کنارم نشست و دستش رو گذاشت روی رانم ضربان قلبم وحشتناک بالا رفته بود

رفتیم عقب و تا رسیدیم ازش لب گرفتم نمیدونید چه حالی داشت از یه طرف اینکه واقعا دوسش داشتم و از یه طرف لبای صورتیش که رژش کشته بودم منو

خونه اون ها هم کم از ساختمانی که من توش بودم نداشت یک سکس درد ساختمان قدیمی و درب و داغون بود. رفتیم تو و من رو یک راست برد سر تلویزیون که اون هم عتیقه ای بود برای خودش

تازه متوجه شدم که تمام این مدت من شلوارم پاهم بوده. شلوارم رو درآوردم دیدم سرکیرم تا آن موقع آنقدر راست نشده مایع لزجی در آمده رفتم روی تخت کنار رضا نشستم رضا خیلی با احتیاط جوری که انگار نمی دانست انجام این کار درست است یا نه و خیلی مردد و دودل به کیرم دست زد.

خانواده ها رفتند و من و رضا وداداشش موندیم هنوز نیم ساعت از رفتن خانواده نگذشته بود که داداش رضا هم که اون هم از فرصت پیش آمده خوشحال بود با دوستاش رفتند بیرون من و رضا تنها شدیم

گفتم باشه و بعد رفتیم بیرون شهر بعد اینکه رسیدیم نگه داشتم ماشین رو بعد حرف زدن اینا و ابراز محبت واقعا دوسش دارم لب گرفتیم از هم

روی زمین طاقباز باز هم دراز کشید و من هم دوبار رستم (به کیرم میگفت رستم) را کردم توی کسش

دیگه اخ و اوخ مهین جونم به گریه تبدیل شده بود فقط میگفت سپهرتوروخداتموم کن دلم داره ضعف میره

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *